جدول جو
جدول جو

معنی سیل ریزی - جستجوی لغت در جدول جو

سیل ریزی
(سَ / سِ)
عمل سیل آوردن:
کوه عظمت بسیل ریزی
دریای کرم بموج خیزی.
ابوالفضل فیاضی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی ریزی
تصویر پی ریزی
شفته ریزی دیوار یا پایۀ ساختمان، پی افکنی، بنیان گذاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیل خیز
تصویر سیل خیز
جایی که سیل از آنجا سرازیر شود، زمینی که بیشتر از جاهای دیگر از آن سیل جاری شود
فرهنگ فارسی عمید
(قِ عَ / عِ دی دَ / دِ)
سیل ریزنده. سیل باران:
در خانه سیل ریز منشین
سیل آمد سیل، خیز منشین.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سید رازی ادوارد فاندیک مؤلف کتاب ’اکتفاء القنوع عما هو مطبوع’ در ص 356 آن کتاب تألیف نهج البلاغه را به سید مرتضی یا سیدرضی نسبت داده و تصور نموده که بنام نهج البلاغه دو کتابی است یکی در خطب و مکاتیب وکلمات قصار حضرت مولی علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین علیه السلام که گرد آوردۀ سیّد مرتضی علم الهدی متوفی بسال 436 هجری قمری یا سیدرضی میباشد و دیگری نهج البلاغه در احادیث امامیه تألیف سید رازی متوفی بسال 406 هجری قمری در صورتی که در میان مسلمین جز نهج البلاغۀ مشهور که مشتمل بر خطب و مکاتیب و کلمات قصار است مورد نظر و اهمیت نمیباشد و حتی بدین نام کتاب دیگری نداریم، (فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ص 121)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
عمل پی ریز. بنیان گذاری. پی افکنی. اساس افکنی
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
جایی که سیل ازآن حرکت کند. (از فرهنگ فارسی معین). جایی که سیل از آن خیزد. آنجا که سیل از آن روان شود:
تا بدامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست.
حافظ.
ز سیل خیز فنا ایمن است قصر بقات
چنانکه حصن فلکها ز صدمت پلکن.
شمس فخری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پی ریزی
تصویر پی ریزی
بنیان گذاری پی افکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سل ریوی
تصویر سل ریوی
ششمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیل خیز
تصویر سیل خیز
جائی که سیل از آنجا سرازیر شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی ریزی
تصویر پی ریزی
((پِ))
بنیان گذاری
فرهنگ فارسی معین
ادبار، بدبختی، فلاکت، نکبت
متضاد: خوشبختی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ایجاد، بنیان گذاری، پی افکنی، پی بندی، پی گذاری، تاسیس، شالوده گذاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد